أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزّاهِرَةُ...؟

اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ

أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزّاهِرَةُ...؟

اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

دانشگاه این روزها اعصابم را بهم می ریزد... تشکل هایی که فقط تشکیل می شوند تا خراب کنند...

یادم هست روز تاسیس یکیشان با یکی از موسسانش صجبت می کردم که فلانی می ترسم که این تشکل هم مثل اون چندتای دیگر هدفی جز مخالفت با بسیج نداشته باشند و اصلا پوچ پوچ باشد هدفش! گفتم می ترسم این هم بر بخورد بین بازی های سیاسی و اصلا یادش برود مشکلات رو... گفتم می ترسم تمام دغدغه این یکی هم بشود مخالفت با حزب اللهی هاو اصلا حتی فکر هم نکنند که سر چه دعوا می کنند... خیلی ترسیدم و خیلی گفتم اما او گفته بود که خیالت تخت، این قرار است از بیرون دعواهای سیاسی و احمقانه و حزبی مشکلات جامعه را رصد کند و به سوی اینده پیش برود و با رعایت اصول برای اصلاح تلاش کند و اصلا دین را برگرداند به جامعه...

حالا کمتر از یکسال می گذرد که سه تایشات شدند انگار یک تشکل و غرق در رقابت برای سقوط...حالا با غصه ای عمیق از کنار برد هایشان میگذرم که یک پوستر را زدند و ...

دلم میخواهد برای یکی شان بگویم اخه مومن حواست هست دور و بریهایت چقدر با تو فرق می کنند...؟ صرف اینکه هرد دو مخالف بسیجید باید با هم متحد شوید؟ تفاوت های زمین تا آسمانتان چه می شود پس... دلم میخواهد خیلی چیزها بهش بگویم، اصلا دلم میخواهد بغلش کنم و دل سیر برایش حرف بزنم اما حرفهایم را میخورم و لبخند تحویل بردهایشان می دهم و می گذرم... 

این روزها جو انتخابات است... جبهه اصولگرایان هم شعار انتخاب کرده است... شعار را نگاه می کنم نشانی از ارمان نیست...نشانی از امت واحده ندارد... اصلا دلم می گیرد!

فاطمه جان این شب ها شب های شماست... که دوباره بر می گردید و اسمان شهرمان را ستاره باران می کنید... می شود شما به شعارهای ما نگاه نکنید و بازهم دست بکشید به سر مردم این کشور... می شود نامردی های تبلیغاتیمان را نگاه نکنید و پناهمان بدهید زیر چادرتان... می شود نبینید که چطور یادمان رفته است که برنامه مهدی شما چیست و ما برای لبخندهای امریکا دلتنگ می شویم... می شود مثل همیشه رحمت ببارید بر سر این مردم؟

نمی دانم چقدر خیال پردازانه است اما کاش می شد که کسی از بهره از روح القدس در برنامه هایش می گفت... کسی از تشکیل امت واحده حرف می زد، کسی امام شب قدر را حاکم عالم می دانست و شعارهایش را برای او بکار می گرفت... اصلا کسی می امد و می گفت مجلس باید خودش را برای دیدار امام(ع) اماده کند... باید سعی کند اقتصاد را به بهترین نحو درست کند تا ایران بشود محور مستحکم مقاومت...بشود محور اجتماع امت واحده... بشود مصداق ایرانی که خدا در سوره ماءده وعده داده... فاطمه جان کاش نور شما در شعارهایمان بود...

پ.ن: نمی دانم اما اسم انتخابات خبرگان هم می اید دلم می ریزد...خدایا...

پ.ن2: فاطمه جان این انتخابات در نور شما برگزار میشود میشه شما با نور خودتون اصلاحش کنید و بهترین نتیجه را رقم بزنید؟ وقت کم است، چیزی تا تشکیل امت واحده نمانده است ما انگار تازه یادمان افتاده همه چیز به دست امریکا حل میشود... اصلا انگار نه انگار که "الله ولی الذین امنوا..." ،اصلا انگار نه انگار که شما مادر مهربان این امتید و همه چیز در دستان شماست... 

پ.ن3: فاطمه جان دستمان را میگیرید؟ خواهش می کنم... شما فطم کننده از اتش هستید... مادر جان ببنید چطور دست و پاهایمان در زنجیرهای اتش دنیا گرفتار شده است... میشود این شب ها دستمان را بگیرید و جدایمان کنید...

پ.ن4: شب دفن امسال نزدیک است...چیزی نمانده کاش این یکی را از دست ندهم...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۱۷
علی...

به نام او

باید اعتراف کنم هیچ وقت دست خودم نبود... یعنی راستش را بخواهی تا به خودم میامدم کار از کار گذشته بود!

یادم هست حتی در اوج زمان هایی که سرسپرده بودم به BBC و VOA و... حتی در اوج زمان هایی که فکر می کردم در

 دیکتاتوری ترین حکومت تاریخ زندگی می کنیم و معمار از همان اول خشت را کج گذاشته است، در همان زمان ها هم

 وقتی تصادفا با چهره اش مواجه می شدم، ناخودآگاه دست و پایم را جمع می کردم و دلم می خواست چند لحظه بیشتر

 نگاهش کنم... باور کن اصلا دست خودم نبود وقتی با صدای گریه های بسیجیان حسینیه اش که با کوچکترین ناراحتی اش

 زار می زدند بغضم میگرفت و اصلا به ذهنم هم نمی رسید که اینها شاید از سر ریا باشد... مطمئن بودم که این ها جزء پاک

 ترین اشکهای تاریخ بودند... اصلا انگار نه انگار که پیرمرد 80 سالش شده است، معصومیت چهره اش چنان جدبم می کرد که

 فقط سکوت می کردم و ناخودآگاه بغض می کردم...

 

حالا این روزها اوضاع فرق کرده است، حالا شهادت می دهم که او مجرایی شد تا نور فاطمی(س) بر این کشور بتابد...

حالا شهادت می دهم که بی دلیل نبود که دل هایمان فقط با دیدن تصویرش هم پر می کشید... این روزها که دوباره می

 بینمش دلم برایش تنگ می شد انگار که چندین سال کنارش بودم... این روزها که تصاویر اوایل انقلاب از تلویزیون پخش می

 شود یادم می رود به سمت این آیه:


«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»

همگان دست در ریسمان خدا زنید و پراکنده مشوید و از نعمتی که خدا بر، شما ارزانی داشته است یاد کنید : آن هنگام که دشمن یکدیگر 

بودید و او دلهایتان را به هم مهربان ساخت و به لطف او برادر شدید و بر لبه پرتگاهی از آتش بودید ، خدا شما را از آن برهانید خدا آیات خود را برای شما اینچنین بیان می کند ، شاید هدایت یابید.

 

بنظرم این یکی از آیاتیست که می شود انقلاب را با آن تحلیل کرد، تحول قلبی و روحی ملت ایران اتفاقی عظیم بوده است

 که حکایت  از وجود دست «ولی الله الاعظم» دارد؛ همانکه حضرت امام(ره) بارها به آن اشاره می کرد...

آن تحولی که در انقلاب شکل گرفت، آدم ها را از زمین کند و همه جامعه را اعضای یک خانواده کرد و جامعه یک پیکره 

شد. این جامعه در هشت سال جنگ شدیدا این ماجرا رو جلو می بره تا جایی که نزدیک می شود به «امت شدن»:

وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

باید که از میان شما امتی باشند که به خیر دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر کنند اینان رستگارانند

حالا امروز که برنامه خدا بر تشکیل امت واحده شکل گرفته ما داریم کار رو خراب می کنیم! تجربه ای را که به عینه دیده ایم

 را رها کرده و توجه نمی کنیم! امروز که ماجرای عظیم اربعین را شاهدیم جز دست ولی الله الاعظم برای تشکیل امت چه نتیجه ای باید گرفت؟

یکبار در زمان حضرت روح الله دیدیم که وقتی همه هماهنگ با پیش قراول باشیم می توانیم زمینه امت شدن را فراهم کنیم.

 یکبار دیده ایم که وقتی خودمان را با ولی جامعه هماهنگ می کنیم چقدر فضا به سمت بهشت شدن می رود...

اما امروز...

این روزها از خیالم می گذرد که خدایا... می شود یکبار دیگر قلوبمان را متحول کنی و قلب هایمان را گرد ولی جمع کنی...؟

 می شود یکی از این شب های قدر امام عالم رقم بزند تا یکبار دیگر تجربه کنیم امت شدن را... یکبار دیگر همه پشت هم

 بایستیم، همه خودمان را با او هماهنگ کنیم و جز خواست او نخواهیم...

 خدایا می شود دوباره از کنار پرتگاه نجاتمان بدهی و قلب هایمان را تالیف کنی که ما جز تو پناه و یاوری نداریم...

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۲۲
علی...

پیش نوشت: این رو مدت ها قبل برای 22 بهمن نوشته بودم... اما بازخوانی آن برای این روزهایمان هم خالی از لطف نیست...

به نام او...

گاهی شاید خدا را خوش بیاید که اگر به زور هم شده کمی آرام... کمی چشم ها را آرام ببندی... انگار نه انگار که تا همین چند لحظه پیش با تمام سلول هایت بر خورده بودی میان جریان لزج مغشوش ساعت هایی که با تمام توان می دوند! انگار نه انگار که پایت گیر دنیایی شده است که گویا تمام معادلاتش را آنتروپی ها تعیین میکنند و قوانین احتمال و این وسط یحتمل تویی آن ذره ای که اگر این معادلات را خوب حل کنی میمانی و گرنه بنابر انتخاب کذایی طبیعی خیلی زودتر از آنکه روابط نسبیت برایت تعیین کنند حذف می شوی...

گاهی خدا را خوش می آید اگر چشمهایت را ببندی و آزاد شوی... همه چیز را رها کنی و فقط چند لحظه تو بمانی و خودت...تنهای تنها! بدون لپ تاپ شخصیت! بدون گوشی موبایلت! تو بمانی و خودت... آن وقت به عادت همیشگی شروع کنی به خیال بافی! و تا هرجا که می خواهی آینده را بسازی... که این روزها باورمان شده است آینده ای که قرآن تصویر می کند جز خیال نیست... که دست ولایت خدا جز شعار نیست...صاحب امانت خیال است و...

حالا که به زور هم شده است و  مجبوریت این روزها برایمان ایجاب می کند دیدن چهره نورانی آن پیر جماران را... نویسنده خیال بافی هایش گل کرده است و دلش می خواهد چشم هایش را ببندد و حداقل در خیال خودش با آن امام همام تجدید میثاق کند...

هم او که از اول (قبل از انقلاب) برای آخر کمر بسته بود و وقتی سوال شد که برای چه ماموریتی آمده اید؟

فرمود" برای سه ماموریت؛ اول سرنگون کردن حکومت پهلوی، دوم استقرار نظام جمهوری اسلامی، سوم دادن پرچم حکومت اسلامی به دست صاحب اصلی اش"

یا آن روزها که هنوز در قم بود و در انتظار حکم تبعید برای آقای عسکر اولادی گفته بود که "از اینجا که رفتید، به برادرانمان بگویید حداقل مبارزه ما سی سال است.هرکس می تواند بماند، و هرکس نمی تواند، در کناری باشد و وظایفی که می تواند، انجام دهد! خیال نکنید که بعد از سی سال، ایران را اسلامی کرده ایم یا دنیای اسلام را نجات داده ایم. خیال نکنید که ما در ظرف سی سال همه مان زنده می مانیم... ممکن است که ما در درگیری با کفار بین المللی بکشیم و کشته شویم. شما بدانید که مبارزه ما سه مرحله دارد: اول، اسلامی کردن ایران، دوم، اسلامی شدن کشورهای اسلامی، سوم، اسلامی شدن جهان. آن روز است که به مولا عرض کنیم: مولا! جهان منتظر قدوم مبارک شماست"

او که با تمام وجودش فریاد زد که همه این اتفاقات بزرگ بخاطر دست ولایت خداست و اوست که که مومنین را ولایت و دستگیری می کند...

"این تحولی که در انسان ها پیدا شد، از تحولی که در این رژیم پیدا شد بالاتر است. یک روز بود که اگر یک پاسبان می‌آمد در بازار تهران، که بزرگترین بازار ایران است، و می‌گفت که «۴ آبان» است و باید بازارها تعطیل بشوند یا بیرق بزنند، احدی به خودش اجازه نمی‌داد که مخالفت کند. در ذهنش وارد نمی‌شد که با پاسبان مگر می‌شود مخالفت کرد! خدای تبارک و تعالی در مدت کمی همچو متحول کرد این ارواح طیبه را، همچو پشت و رو کرد این نفوس قدسیه را، که در خیابانها راه افتادند و فریاد کردند «مرگ بر این سلطنت پهلوی»! جلوی مسلسلها، جلو تانکها می‌پریدندروی تانکها و همان جا شعار می‌دادند. این تحول یک معجزه واضحی است که در یک مدت کوتاهی برای یک ملت، در همه اقشار، این تحول پیدا شد.
هر جای این مملکت وقتی که می‌رفتی مردم مقابل قوای انتظامیه‌ای که مأمور بودند بِکُشند مردم را و درو کنند مردم را، ابداً اعتنا نمی‌کردند و شعارهای خودشان را، شعارهای اسلامی خودشان را می‌دادند. این تحول روحی اعجاب آور است. این تحول روحی باعث شد که این پیروزی از برای ملت ما حاصل شد. دعا کنید که خداوند این تحول را در همه ملتهای اسلام و مستضعفین پیش بیاورد، و خدای تبارک و تعالی مقدر فرماید که همه متحول بشویم. این تحول‌ روحی و این انقلاب اسلامی تحفه ای است که خدای تبارک و تعالی از عالم بالا برای ملت ما به هدیه فرستاد و ما باید شکر خدای تبارک و تعالی را بکنیم؛ و از عهده شکر بر نمی آییم"

و حال این ما هستیم که اگر می خواهیم موفق باشیم باید یاد بگیریم تا تمام توجهمان معطوف این دست و اعتماد به او باشد...

ان ینصرکم اللَّه فلا غالب لکم؛اگر خدا شما را نصرت بکند، هیچ قدرتى بر شما غلبه نخواهد کرد. «و ان یخذلکم فمن ذالّذى ینصرکم من بعده»؛ اگر خدا شما را نصرت نکند،کمک نکند، کى به شما کمک خواهد کرد؟ یک سطر درخشان است. این را ملتها بنویسند، پرچم کنند، بزنند جلو چشمشان، بالاى سرشان. «ان ینصرکم‌اللَّه فلا غالب لکم»؛ اگر خدا شما را یارى کند، هیچ قدرتى بر شما غلبه نمیکند. چه کار کنیم که خدا ما را یارى کند؟ این یک مسئله است. چه کار کنیم که نصرت خدا شامل حال ما بشود؟ این را هم خود قرآن به ما گفته: «ان تنصروااللَّه ینصرکم»، «و لینصرنّ‌اللَّه من ینصره»؛ شما خدا را نصرت کنید، دین خدا را نصرت کنید، براى خدا قیام کنید، خدا شما را نصرت خواهد کرد. هر جا ملتها براى دین خدا قیام کردند، نیروشان را آوردند وسط صحنه، خداى متعال آنها را نصرت کرد. و وقتى خدا آنها را نصرت کرد، دیگر هیچ کس نتوانست بر آنها غلبه پیدا کند. ما نمونه‌اش را در خودمان دیدیم. ما آزمودیم، تجربه کردیم که «انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّى یغیّروا ما بأنفسهم». این را ما ملت ایران آزمایش کردیم؛ این را در عمل آزمودیم. در خودمان تغییر ایجاد کردیم، خداى متعال هم اوضاع ما را تغییر داد. عجیب هم این است که اگر یک قدم ما برداریم، خدا ده قدم برمیدارد. ما اندکى خودمان را تغییر دادیم، خدا مبالغى به ما کمک کرد، اوضاع ما را تغییر داد."(رهبری)

" چشم بابصیرت امام این نشانه‌هاى قدرت و اعانت الهى را میدید. عیب ماها این است که گاهى کمکهاى الهى را لمس میکنیم، اما آنها را درست نمى‌بینیم؛ تشخیص نمیدهیم که این چه کمک بزرگى است که خدا دارد به ما میکند؛ اما او میدید.
 در یک قضیه‌اى که من مکرر این را نقل کردم، ایشان به من فرمود که از اول انقلاب تا امروز - آنروز حدود سال 1365 بود - همه جا دست قدرتى را مشاهده میکنیم که دارد ما را کمک میکند و جلو میبرد. او این دست قدرت را میدید. نگاه امام به ملت ایران با نگاه دیگران فرق داشت.”(رهبری)

 این روزها که انگار بسیجی هایمان تازه به مقامات کشف الشهود رسیده اند و انگشت حسرت  می گزند که امان از آرمان گرایی و درود بر واقع گرایی... فارغ از ان که آن امام بزرگ و این رهبر فرزانه همه چیز را به خاطر آینده ای که برای ما جز خیال نیست انجام داده و می دهند... آنان که از آینده فرهنگ گرفتند و در این زمانه پیاده می کنند، فرهنگی برای جامعه متحسس که بدنبال زمینه سازی ظهور مولایمان باشد...

"مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسئواین را از وظیفه ای که برعهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولی این بدین معنا نیست که آن ها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند"

" ما تکلیف داریم آقا! این طور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان سلام الله علیه هستیم پس دیگر بنشینیم تو خانه هایمان، تسبیح را در دست بگیریم و بگوییم: عجل علی فرجه. عجل. با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او. و فراهم کردن اینکه مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید. ان شاءالله ظهور می کند ایشان"

"ما که منتظر امام زمان هستیم باید در جهتی که حکومت امام زمان- علیه آلاف التحیه و الثناء و عجل الله تعالی فرجه- تشکیل خواهد شد، در همان جهت زندگی امروز را بسازیم و بنا کنیم. البته، ما کوچک تر از آن هستیم که بتوانیم آن گونه بنایی را که اولیاء الهی ساختند یا خواهند ساخت بنا کنبم اما باید در آن جهت تلاش و کار کنیم"(رهبری)

" تمام دستگاههایی که الآن به کار گرفته شده‏اند در کشور ما ـ و امیدوارم که در سایر کشورها هم توسعه پیدا بکند ـ باید توجه به این معنا داشته باشند که خودشان را مهیا کنند برای ملاقات حضرت مهدی ـ سلام‏اللّه‏ علیه."
او که با تمام وجودش فریاد می زد تا یادمان باشد تا این انقلاب باید به صاحب امانت تسلیم شود..."این تحولی که در ایران هست، ان شاء الله باقی باشد و تا ظهور امام زمان، این ملت بتواند این کشور را به طور شایسته تحویل ایشان بدهد، ان شاءالله"

این روزها که یادمان نمی آید اصلا قرار است چه کنیم... این روزها که ادعای سناریو نویسیمان گوش فلک را کر کرده است و ...شاید بهتر باشد کمی چشمهایمان را ببندیم و خیال بافی کنیم، آینده را آنطور که باید در ذهنمان بسازیم که "شکی نیست که بر اساس حقایقی که خدای متعال تقدیر کرده است، خاورمیانه جدید شکل خواهد گرفت. این خاورمیانه، خاورمیانه اسلام خواهد بود"(رهبری)و بعد که چشمانمان را باز کردیم فقط دست یا علی بدهیم که

دوباره بنا می کنیم بنای مهدی(عج) را...

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۸
علی...
1- حالا دیگر مطمئنم که رحمت خدای متعال چنان جاری شده است که شاید حتی کمتر از 10 سال آینده دنیای اسلام شاهد اتفاقاتی عظیم از جنس تشکیل امت واحده باشد...
2- خیلی بد است وقتی آدم اندازه آرمان هایش توان ندارد و بدتر آنکه بسیار بسیار کوچکتر است...
3- در فکر نمی توانم یک جا بنشینم، صدای کمک خواهی برادرانم را می شنوم در یمن، عراق و... حتی بیشتر از آن صدای شکسته مردمم در ایران اما در عمل هیچ کاری نکرده ام... من هنوز مسلمانم؟
4- می شود کسی سودای تحول امت اسلامی داشته باشد اما توان تغییر کوچکی در خانواده اش را هم نداشته باشد...؟ از آن بدتر می شود حتی توان تغییر خودش را هم نداشته باشد...؟
5- خدایا شکرت که ما را در این زمان و در ایران بدنیا آوردی... قسم می خورم که این را از ته دل می گویم...
6- ازدواج پدیده سختیست... مخصوصا وقتی... بگذریم!
7- خدایا ما شهادت می دهیم که نور در حال آمدنست و ما این را میبینیم، ما شهادت می دهیم که دلمان می خواهد فقط و فقط دست و بازوی این نور باشیم... اما خدایا عزم هایمان اندازه چیزهایی که تو یادمان داده ای نیست... ابلیس نا امیدمان می کند... اما خدایا تو ولی ما هستی... هیهات که تو پرورده ات را ضایع کنی...
خدایا وقت کم است... تو دستمان را می گیری؟ تو حرکتمان می دهی؟ تو برایمان مسیر باز کن و ما را به آن هدایت کن و تا رسیدن به مقصد ما را ولایت کن...
8- خدایا باور کن ما هم دلمان می خواست برای مهدی(عج) درس بخوانیم، برای مهدی دانشگاه برویم، برای او کار کنیم و اصلا برای او نفس بکشیم اما خدایا نمی دانم چه شده است که حالا بعد از چهار سال گیج شده ام... اصلا نمی دانم چرا درس می خوانم؟ نمی دانم درس خواندنم برای کسی فایده ای دارد؟ اما امیدمان به توست...خیلی!
9-  او از سیاست مدارهای دنیای اسلام قطع امید کرده، نکند از ما هم قطع امید کند...
10- دلم برای روزهای آینده این کشور می ترسد اما خدایا چقدر خوب است که تو هستی... بیا کاری کن تا او از ما راضی باشد، اینطور، تو هم از ما راضی می شوی...


یک ساعت بعد نوشت:
رهبر انقلاب در پیام به اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا:
عزم راسخ و کوشش بی وقفه جوانان و دانشجویان ایران، تنها راه عقیم سازی توطئه های جبهه دشمن است/ دل پر امید و توان پر قدرت مادی و معنوی خود را آماده نگاه دارید و با توکل به خدا پیش بروید.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۲۴
علی...