آنچه تا کنون...
هوالحق
وبلاگ نوشتن را از دوم راهنمایی شروع کردیم!
بعد وارد دبیرستان شدم و وبلاگ اول که دو نفری بود تعطیل شد و تمام نوشته هایش هم... اسمش "راز انتظار" بود!
دبیرستان از سال اول تا سوم وبلاگی داشتم که یکباره تصمیم گرفتم دیگر نباشد و بالتبع همه نوشته هایش هم... اسمش "راز ماه من" بود!
از سال سوم وبلاگی داشتم تا همین حالا که اول سال چهارم دانشگاه هستم! اسمش "ستاره های شب دنیا" بود! این یکی رو دیگه واقعا می خواستم نگه دارم... اینکه آدم هر ازگاهی برگردد و سیر بزرگ شدنش را نگاه کند... سیر نوشته هایش را نگاه کند، عقاید و دغدغه هایش را مکتوب کند...احساساتش را به زبان بیاورد واقعا دوست داشتنی بود! اما اتفاقاتی افتاد که خارج از دست من بود و بالاخره خدا نشان داد که به هیچ چیز نباید وابسته بود حتی وبلاگ...حتی تسبیح! حالا همه نوشته های این چند سال اکثرا رفته است و دوباره باید از صفر شروع کرد!
دوباره بنا می کنیم بنای مهدی را...