أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزّاهِرَةُ...؟

اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ

أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزّاهِرَةُ...؟

اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ

نسیم های بهشتی...

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۵۴ ب.ظ

اوقات:

دنیا را می گفتم که به کجا رسیده است و حالا انگار که اتفاقاتی عظیم در پیش رو باشد... این حرف ها را که می نویسی بدیهی ترین تبعه اش این است که انگشتانت چند لحظه ای صبر کنند و روزهای تکرار زده و شلوغ این چهار سال اخیر از جلوی چشمانت رژه رود و تو برای هزارمین بار چشمانت را ببندی که خدایا... آه من طول الطریق و بعد السفر و قله زاد...

اما اوقاتی هم هست که حالشان با بقیه روزها فرق می کند و کار خودشان را خوب بلد هستند . اصلا کاری با روضه های تو ندارند و نسیمشان می آید و تو فقط باید چشمانت را ببندی و دستانت را باز کنی و تمام قد در مسیرشان بایستی...

بعضی اوقات هست که برای اینکه مشمول نعمات بشویم، خدای متعال منوط کرده که به یک موقعیت مکانی برویم مثلا وقت هایی که پیاده راهی کربلا می شوند...

اما بعضی اوقات هست که خدا نعماتش را منوط به موقعیت زمانی می کند و زمانش که می رسد خود خودش نعماتش را بر می دارد و میاورد بر آدم ها واقع می کند... چیزی مثل ماه رجب، مثل شعبان و اوجش را که بخواهی ماه رمضان...

می گفت: این سه ماه را باید در ارتباط با هم دید. هدفش را ضیافت الله ببین. ضیافت اللهی که در اوج ارتفاعات برگزار می شود و اگر در زمان برگزاری تو آنجا باشی می توانی هرجا دلت خواست کنار سفره بنشینی... اصلا آدم ها در طول سال دست و پایشان غل و زنجیر دنیا می شود و سقوط می کنند. رجب که می رسد خدا رحمت را جاری می کند، رحمتی که خیلی به فعل تو وابسته نیست می دانی چرا؟ چون خودش گفته «یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه»... آن وقت اصلا به زور دست و پایت را می گیرد و میاورد بالا حداقلش اینکه از سطح منفی می رساندت به سطح صفر، می رساندت به کوهپایه... غل و زنجیر های دست و پایت را باز می کند و این وسط تو اگر می خواهی کاری کنی فقط باید بهانه دستش بدهی... بعد که رسیدی به کوهپایه ماه شعبان می رسد آنجا باید سوار کشتی بشوی همان کشتی که گفت «یامن من رکبها»... اینجا باید بالا بروی، در ارتفاعات بالا بروی، کوهپیمایی کنی... با تمام وجود بالا برو و وقتی رسیدی به قله ماه رمضان می رسد...

می گفت نشود که تازه شب قدر یادت بیفتد که الهی العفو...این ها مال ماه رجب هست! ماه رمضان نباید گدا بازی در بیاوری، باید خیلی شیک و مجلسی بری سر سفره...

یادش بخیر دو سال پیش این ها را سر کلاس برای بچه ها گفته بودم و یادم هست که مبهوت نگاهم می کردند... باورشان نمی شد معلم فیزیک از این حرف ها بزند! برایشان گفته بودم که عالم با روابط نیوتن و گالیله و اینها اداره نمی شود... گفته بودم که می شود بپری و طبق هیچ فرمول سینماتیکی اصلا بر نگردی... خیلی حرف زده بودم و آخرش طبق معمول همیشه یاد خودم افتاده بودم و خودم را نگاه کرده بودم و سکوت کردم...

این روزهایی که با سرعت می گذرد، روزهای رحمت بی منت الهی ست... روزهایی که می شود در پازل اتفاقات عظیم آینده جایی برای خودت دست و پا کنی...روزهایی که می شود تا همیشه خیال خودت را راحت کنی و یکبار برای همیشه یا علی بگویی... روزهایی که خدا حاضر است کل خیرش را برای مهدی بدهد...

خدایا یعنی می شود که باور کنیم تو حاضری «تمام خیر» را عطا کنی؟

خدایا می شود باور کنیم که همه، حتی مثل منی می تواند این روزها بخواند که«یا من ارجوه لکل خیر...» 

خدایا می شود باور کنیم که عالم و آدم تحت ولایت توست، و تو حاضری برای مهدی همه چیز را عطا کنی... 

خدایا ظرف هایمان برای کل خیر کوچک است، تو بزرگشان می کنی...؟

التماس دعا...


 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۲۳
علی...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی