أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزّاهِرَةُ...؟

اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ

أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزّاهِرَةُ...؟

اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ

۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

می گویم السلام علیک ای بانوی فاطمی...

می گفت می دانی ایشان با این سن کمشان چطور این شان عظیم را بدست آوردند؟ که بزرگترین علمای شیعه خودشان را در برابر ایشان خاک می دانند و خانه و کاشانه رها می کنند و ساکن حرم می شوند؟

می گویم السلام علیک یا فاطمه المعصومه...

می گفت خیلی ها دختر امام بودند، خیلی ها خواهر امام بودند، اصلا خیلی ها شهید بودند اما کدامشان این چنین جایگاه دارند؟

می گویم سلام خانم جان... سلام ای کریمه اهل بیت علیهم السلام...

می گفت ایشان دنبال این بود که خودش را به امام زمانش برساند و خالصانه تمام وجود و وجوهش رو به سوی امام(ع) و اوامر ایشان باشد... می گفت اصلا در پی امام(ع) بودن را از زینب(س) یاد گرفته بود...از کاروان حسینی(ص) یادگرفته بود تا در قبال امامش هیچ امر و رایی از خود نداشته باشد...

می گویم فاطمه جان... راستش را بخواهید تا حالا نشده است... نمی دانم چرا اما تا حالا که بیست و اندی سال می گذرد پایم به بهشت حرم شما نرسیده است! اما حدس هایی می زنم، حدس هایی از جنس حرم امام الرئوف...از همان حرم ها که وقتی از باب الجواد(ع) به گوهرشاد پر می کشی بغضهایت راحت می شکند...

می گفت در سیر حرکت فاطمه معصومه(س) از مدینه تا مرو افراد زیادی به همراه ایشان راه افتادند درحالی که آن ها نیز به نوعی چشم به امام دوخته و دنبال امیال امام بودند ؛ اما افراد کمی آن رمز اول را داشتند" من کان فینا باذلا محجه"   یعنی کسی که از خودش عبور کند و جانش را برای امام(ع) بر کف دست بگیرد این چنین قیمتی را دارد... یعنی راستش را بخواهی حضرت فاطمه(س) چیزی شبیه کاروانیان حسینی(ص) رشد داده شده است همانان که در مدت کوتاه سی و اندی روز تا اعلی علیین پرتاب شده اند... همان ها که علی اصغرشان هم باب الحوائج است... که آقای عالم است...

می گویم از هوای حرمتان تنفس نکرده ام... اما باور کنید می دانم که یک نفسش چقدر سبک می کند!

اصلا من نیامده ام، شما هم؟ اصلا گیرم که کودک بازیگوش و لجباز و یک دنده من باشم؛ اما شباهت اسم شما چه می شود؟ اصلا مادری به سن و سال است؟ به راه و مسافت است؟ به نسب خونی ست؟ نمی شود؟ که مثلا کنج اتاقمان بنشینیم پای چادرتان و آرام سر بگذاریم و شما هم نگاهمان کنید... فقط نگاهمان کنید، هیچ چیز دیگری نمی خواهیم... با گوشه چشمانتان گناهانمان را هرچقدر بزرگ زمین بگذارید و کمی دلداریمان بدهید که بلند شو جانم...بلند شو مادرجان! نمی خواهی به امام(ع) برسی؟

دیر شده است ها... که لباس پاره هایمان را نو کنید و انگار نه انگار باز هم به رویمان نیاورید...برای همیشه راهیمان کنید و قرآن بالای سرمان بگیرید... به مولایمان بگویید که ضمانتمان می کنید...از نگاهتان رحمت ببارد و گذشته را به رویمان نیاورید و توبه های شکسته را برایمان نشمارید و همه چیز برود و فقط شما بمانید... که ما هم ذره ای مثل شما چیزی از خودمان نداشته باشیم و همه چیز بشود مهدی(عج)... به برادرتان بگویید که خیال مبارکشان راحت باشد و شما خودتان می شوید مربی ما، شما خودتان ما رو به کاروان مولایمان می رسانید... به مادرتان بگویید که دوباره بنا می کنیم بنای مهدی(عج) را... فاطمه جان دست یا علی بدهیم...؟

پ.ن: این را درست یکسال پیش نوشته بودم... حالا در این یک سال به لطف خدا یکبار پایم به حرم باز شده است... حدس هایم درست بود، اما چیزی که توقعش را نداشتم حس عجیبیست که هرقدم که بر می داری انگار واقعا داری به زیارت خود خود حضرت مادر(س) می روی... 

پ.ن2: فاطمه جان حالا یک ماه از سفره داریتان گذشته... می شود امشب دست هایمان را بگیرید تا دوباره به همان ارتفاعات برگردیم... ارتفاعاتی از جنس شب قدر... ارتفاعاتی از جنس سکونت در بیت شما... همان ها که "فی بیوت اذن الله ان ترفع..."

پ.ن3: دلم عجیب برای یمن گرفته است...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۶
علی...

خدایا...

حالا یک ماهی گذشته و شهر کم کم رنگ و بوی بهشتیش را کمرنگ تر می کند و خیابان ها...

نمی دانم اما به نظر چنان انتظار بی جایی هم نباشد که وقتی یک ماه سحرها میهمان حرم حضرت امیر(ع) باشی و از پشت تلویزیون هوای حرم را هم تنفس کنی و بعد حالا دلت کمی...

خدایا...

تازگی ها فهمیده ام قرآن فقط برای خواندن نیست... فقط برای شب های قدر نیست...فقط برای فهمیدن نیست...استفاده های دیگری هم دارد! مثلا برش داری و خاکش را بگیری و صورت به صورتش بچسبانی و دلت برایش پر بکشد و یادت بیاید که قرآن، موجودی زنده است و می شود دستگیرت باشد...

خدایا...

عالمت چقدر زیبا و محکم است... تازگی ها فهمیده ام توحید در نظامت را چقدر زیبا گفته ای که...

اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحیطُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ (بقره-255)

خدایا...

این روزهای عالم چقدر آشفته است انگار... غزه و کودکانش، یمن و دشمنانش، آمریکا و دوستانش! چقدر درهم است اتفاقات! اما...هیهات... یادم می ماند که الله ولیِ عالم هست...خدایا همه این اتفاقات در حیطه ولایت توست...چیزی از دست ولایت تو خارج نشده است! و چقدر زیبا صحنه های عالم را برپا می کنی تا مایی که اگر به خودمان باشد بعد هزاره ها حتی یک قدم جلو نخواهیم رفت بلند شویم... حس کنیم... و راه بیفتیم...ای ولی مقتدر عالم چه زیبا ولایت می کنی. چه ماهرانه برنامه ات را جلو می بری... چقدر عاشقانه خدایی می کنی و بزرگترین برنامه ات برای عالم و آدم را راهبری می کنی که: اللّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ(بقره-257) . می شود که ما- آدم های کمتر از ذره - را هم برای اجرای برنامه ات بکار بگیری ای ولی المومنین...

خدایا...

الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلی صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ  (ابراهیم-1). ای عزیز و ای حمید... خاصیت قرآنت را هم در راستای برنامه ات قرار دای تا او هم یاداور نور باشد و زداینده ظلمت. بارالها! ماه رمضانت همه نور بود، سحرهایش، افطارهایش و شب قدرش... همه نور بود... کاش در شب قدرش رقم زده باشی تا تحت ولایت ولی عالم در فضایی مملو از امنیت و عافیت و شادی از قرآنت برای رسیدن به نور خاصیت بگیریم...

خدایا...

نگاه که می کنم از حیرت می مانم که در تمام دوران ها همگان را به برنامه ات تذکر دادی و رحمتت را از هیچکس دریغ نکرده ای و برنامه رسولانت قرار داده ای تا مجری برنامه تو باشند...آنجا که فرمودی: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ إِنَّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکُورٍ (ابراهیم-5)

خدایا...

حالا این وظیفه ماست که تسلیم برنامه تو باشیم و همراهی با یرنامه ات را بر خود فرض بدانیم...

إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیمًا (احزاب-56)

 

خدایا...

و تو چقدر زیبا با مومنینت رفتار می کنی که:

هُوَ الَّذی یُصَلّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیمًا (43)

ای رحیم... می شود که همه ی اینها خیال نباشد... آمین رب العالمین!

 

پ.ن: غر زده بودم که خدایا شکرت که هدف را به ما نشان می دهی...که با اینکه لیاقت نداریم اما تو نگذاشتی تا لحظه هایمان گنگ باشد... تو نگذاشتی تا در گردابی باطل دور بخوریم و ندانیم که تک تک لحظه هایمان باید برای چه بگذرد...شکرت که شب قدری بی آنکه بدانیم مولایمان برایمان رقم زده بود این عزیز ترین هدف را... اما چه کنم که نمی شود همه لحظه لحظه ها را به یاد او باشم و...

جواب داده بود که روی چه ایستادی؟ گفته بودم که خب معلوم اندر معلوم! زمین! جواب داده بود که اگر مهدی(عج) روی این زمین نبود، متلاشی می شد...

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۵
علی...

بسم الله الرحمن الرحیم

دنیا:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ(مائده 54)

ای کسانی که ایمان آورده‏اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد؛ بزودی خداوند جمعیّتی را می‏آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد می‏کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می‏دهد؛ و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست.

این همان آیه ایست که بعد از نزول آن اعراب از پیامبر رحمت(ص) پرسیده بودند، کدام قوم؟ پیامبر(ص) هم دستان مبارکش را روی شانه سلمان گذاشته بود که سلمان و قومه...

اصلا خدا از همان ابتدا تکلیف خیلی چیزها را با اعراب روشن کرده بود، گفته بود که شما درقبال ولایت درست رفتار نمی کنید و خدا جای شما قومی را میاورد که حافظ دین باشند...

آن روز که زنان مدینه عزم عیادت فاطمه(س) را کرده بودند، مادر مهربان امت بغضش را خورده بود و گفته بود:"  من صبح کردم در حالی که نسبت به دنیای شما کاره و به مردانتان خشمگینم. آنان را از دهان خویش به دور انداخته و در اثر تعمق در افکار و حرکتشان به شدت بغضشان را در دل گرفتم... آنان در عذاب الهی پیوسته در آتش خواهند بود... وای بر آنان، کسی که به راه حق حرکت می کند سزاوار پیروی است یا آنکس که راه نیافته باید از دیگری راهنمایی بگیرد؟! شما در اثر این انتخاب بد، به جای شیر از پستان شتر خلافت، باید خون بدوشید و با زهر زندگی مسموم گردید و گرفتار استبداد و ستمگری باشید...

و اما اینطرف را که نگاه می کنی پیامبر(ص) را می بینی که یکبار فرموده بود ایمان و بار دیگری فرموده بود علم، اگر در ثریا هم باشد مردانی از سرزمین فارس به آن می رسند... پدر مهربانی ها را می بینی که رو به کارون ایستاده بود و فرموده بود در این منطقه مردانی خواهند آمد که از کوه ها سخت ترند... اصلا حسین(ص) را می بینی که از ایران گذشته بود و حالا قرار است بازهم در این سرزمین رجعت کند... راستش را بخواهی یکجورایی انگار که شده باشد سرزمین مادری... و آخرش خزانه دار همه ی خزانه های عالم خودش آمد تا قدم هایش لشکری عظیم را که پیامبر آمدنش را از خراسان وعده داد بود آذوقه رسانی کند...خود خودش آمد تا قوم سلمان را پر از نور کند و حرمش بشود مامن بغضهایی که روی دل هایی خسته مانده... و همه اینها قرار بود از زمانی شروع شود که امام کاظم(ع) فرموده بود:" وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَى عَنْ أَیُّوبَ بْنِ یَحْیَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ‏"؛  مردی از اهالی قم، مردم را به سوی حق دعوت می کند. گروهی با او هم پیمان می شوند که مانند پاره های آهن هستند، بادهای تند قدم هایشان را نمی لغزاند، از نبرد و دفاع ترسی ندارند و از آن خسته نمی شوند، و توکلشان بر خدا است."

این ها فقط بخش کوچکی از حرف هایی هستند که نشان می دهد سی و اندی سال می شود که وظیفه آن قوم شروع شده...همان قومی که جوان های بیست ساله اش هم روزی پشت لباس هایشان نوشتند "می روم تا انتقام سیلی زهرا(س) بگیرم...". می دانی کدام وظیفه؟

همان وظیفه که او، سی و اندی سال پیش گفته بود که: بدانید که مبارزه ما سه مرحله دارد: اول، اسلامی کردن ایران، دوم، اسلامی شدن کشورهای اسلامی، سوم، اسلامی شدن جهان. آن روز است که به مولا عرض کنیم: مولا! جهان منتظر قدوم مبارک شماست

همان وظیفه که قرآن فرموده بود: إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ (انبیاء-92)

همانا امتتان واحد است درحالیکه من تربیت کننده این ماجرا باشم. پس بندگی کنید، در این تربیت تا امت واحد شوید...

حالا فقط کافیست این روزها چشم بگردانیم که و چه بسیار نشانه‏ای (از خدا) در آسمانها و زمین که آنها از کنارش می‏گذرند، و از آن رویگردانند...

اللّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ...َ این روزهای عالم حکایت از نوری عظیم دارد که ماجرایی عظیم را ولایت می کند... روزهایی که هزاران باره وجود امام حی را یادآوری می کند...

حالا برنامه ملک عالم تغییر کرده است و انگار نوبت آن رسیده است که امت واحده به محوریت ایران شکل بگیرد... حالا نوبت آن رسیده تا آن بدن واحد با سری به نام ایران شکل بگیرد... شاید این روزها اگر نگاه کنی می بینی که به شعاع بزرگی اطراف کشورت همه جا نا امنی هست و درگیری... اما وقتی از این منظر نگاه کنی می بینی که دستی عظیم چه ماهرانه همه چیز را رو به جلو حرکت می دهد... ماجرای اربعین را که نگاه میکنی حیرت می کنی از این نور عظیم... بیست و چند میلیون آدم چطور همه اختلاف هایشاد یادشان می رود و فقط به سوی یک چیز به نام  امام، حرکت می کنند... عربستان را می بینی که چطور حالا نوبتش رسیده است که جایش را با قوم فارس عوض کند... عراق؛ لبنان، یمن،بحرین، مصر، فلسطین و... انگار که مانند بچه ای شده اند که مادری به نام ایران باید هوایشان را داشته باشد...انگار که شده اند جزئی از ایران، دست و بازوی ایران، همه ی دنیا انگار که خراب شده اند سرشان تنها و تنها به یک جرم آن هم اینکه دست یا علی داده اند با ایران... حالا وقتش رسیده است که "قسوره" همان شیر پرقدرت تشکیل شود...

بیاییم بیدار شویم... جالب است اخیرا شنیدم که به بچه های حزب الله لبنان می گویند ایرانی... به شیعیان عربستان می گویند عجم... الله اکبر، حالا انگار جبه حق فقط یک اسم دارد... ایران! کاش این وعده الهی ا یادمان بشد و تصمیم های امروزمان موجب سرافکندگی در قبال این وظیفه عظیم نباشد... کاش یادمان باشد که ما باید همان قومی باشیم که در راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگری نم هراسیم... کاش یادمان باشد ما باید همان قومی باشیم که از جهاد خسته نمی شویم... 

          ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۲۲
علی...

پیش نوشت1: اربعین پارسال حکما نشانی از فعل قدرتمند امام حی و امام شب قدر بود...
پیش نوشت 2: کاش بیایم از این فعل امام(ع) متوجه بشیم که تنها راه رستگاری ما یک چیز هست...همه با هم به سوی امام(ع)
پیش نوشت3: می بینید وقتی فقط هدف امام(ع) باشد غذا و نعمات دنیایی هم از آسمان می بارد انگار... فقط کافیست کنار جاده را ببینید که چطور انواع و اقسام غذاها برای زائران آمادست...
پیش نوشت4: خدا خیر بدهد جمکران را؛ بابت برگزاری "مجموعه نشست های علمی نظام اربعین در حرکت به سوی جامعه آرمانی"  خدا خیرشاند دهد که از این فعل عظیم به سادگی نگذشتند...

ه گزارش روابط عمومی مسجد مقدس جمکران، حجت الاسلام والمسلمین انصاری بحرینی در دومین جلسه از نشست های علمی "نظام اربعین در حرکت به سوی جامعه آرمانی" گفت: مساله اربعین مستقل از فرایند شکل گیری  کاروان صالحین که پس از هبوط حضرت آدم شروع شد، نیست.
وی افزود: پس از هبوط آدم(علیه السلام) همه انبیا، به خصوص حضرت ابراهیم(علیه السلام) ذکر می کند که خداوندا مرا به صالحین ملحق کن؛ پس صالحین یک مجموعه خاص هستند نه صرفا کسانی که عمل صالح انجام می دهند؛ حضرت سلیمان نیز از خداوند می خواهد که به جمعیت صالحین ملحق شود؛ حضرت یحیی، ذکریا، الیاس به خصوص حضرت عیسی(علیه السلام) نیز چنین مبنایی را مطرح می کنند.
استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: این کاروان می‌بایست همیشه در زمان غیبت دیده شود؛ این حرکت به سوی امام حسین(علیه السلام) یک تجسد و نمونه ای از کاروانی است که قرار است به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ملحق شود؛ این عمل اربعین یک کنش عملیاتی به سوی کاروان صالحین است.
پژوهشگر عرصه مهدویت خاطرنشان کرد: در خصوص پیاده رفتن به سوی حرم امام حسین(علیه السلام) روایات بسیاری داریم؛ امروزه بسیاری از اعراب پس از رسیدن به حرم پیش از زیارت بر می گردند زیرا آنها می دانند که طی مسیر برای رفتن به کربلا پاداش عظیم دارد.
انصاری بحرینی بیان کرد: جریان مسیر و راه رفتن به سوی کربلا، فی حد نفسه به تنهایی ثواب دارد، چه زیارتی پس از آن صورت بگیرد یا نگیرد؛ علمای ما از جمله آیت الله شاهرودی(ره) از قدیم کاروان هایی به سوی کربلا اعزام می کردند و با آنها همراه می شدند.
وی افزود: این مسیر اربعینی هر سال تکرار می شود؛ در عمل همه ویژگی های آن حرکت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در این حرکت اربعینی وجود دارد؛ از جمله آنها، حس امنیت است؛ وقتی انسان وارد این فضا می شود، احساس امنیت کامل می شود.استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: از جمله این مسایل می توان به فراوانی غذا و حس سیری و عدم نگرانی از گرسنگی اشاره کرد؛ در این مسیر نیز هیچ کسی غم و غصه نان و غذا و آب و استراحت ندارد و همه چیز برای مردم وجود دارد؛ این جریان قطعا تابلو و البته مقدمه ای است برای حرکت به سوی حضرت ولی عصر(علیه السلام) است.
پژوهشگر عرصه مهدویت خاطرنشان کرد: جریان اربعین همچون جریان غدیر است؛ این حرکت اربعینی از سوی صحابی  ای بود که حتی یک کیلومتر هم نمی توانست راه برود؛ خداوند جابر را برای همین کار زنده نگاه داشت؛ خداوند چند نفر را برای چند کار بزرگ زنده نگاه داشت، از جمله آنها می توان به سهل ساعدی، ابوسعید خدری، زیدبن ارقم و ...اشاره کرد.
انصاری بحرینی بیان کرد: جابر یک شخص به ظاهر سیاسی نبود و فکر هم نمی کردند که جابر چنین کاری انجام دهد؛ زیرا بنی امیه می گفتند که امام  ؛ خارجی بوده است و کشته شده است؛ تصور می کنم که ام سلمه به جابر قبل از خبر رساندن بشیر اطلاع داد که امام شهید شده است و باید به کربلا بروی. وی  در مثالی افزود: آیت الله العظمی اراکی را خدا حفظ کرد که جریان مرجعیت را از امام راحل به مقام معظم رهبری منتقل کند و جامعه را به یک آرامش برساند؛ جابر زنده ماند که این جریان را به عالم برساند؛ این کار خدایی را باید به همه عالم برسانیم؛ حرکت جابر بسیار کند بودتمام جملات و حرکت جابر این بود که به همه مردم آموزش بدهد که آداب زیارت امام حسین(علیه السلام) چگونه است؛ دشمن می خواست به مردم القا کند که امام حسین(علیه السلام) را خداوند کشته است ولی او همه این نقشه ها را خنثی کرد.
استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: این جریان ارتباط تنگاتنگی با آینده دارد؛ زیرا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) فرزند امام حسین(علیه السلام) است؛ کربلا محل گمشده ها است و هرچه گم شده است در آن پیدا می شود؛ اگر غدیر و مهدویت گمشده است در کربلا یافت می شود؛ حرکت به سوی کربلا، مساوی است با دعای ندبه؛ مساوی است با خطبه زینب(سلام الله علیها) و سوره یوسف و حرکت انبیا به سوی مهدویت.
پژوهشگر عرصه مهدویت خاطرنشان کرد: این شکوه اربعینی از نشانه های ظهور است زیرا این جریان به مثابه همان جریان ظهور است؛ نکته ای که در این بین وجود دارد این است که بیشترین گروه ها  و فرق و نیز احزاب بسیاری در عراق وجود دارد؛ ولی در اربعین هیچ اختلافی بین آنها دیده نمی شود و همه آنها به یک نکته توجه می کنند؛ همه رویکردهای اختلافی آنها عوض می شود بر این که این جریان باید تقویت پیدا کند.
انصاری بحرینی بیان کرد: عاشورا زمان و وقت گریه کردن است؛ وقتی که عاشورا تمام شد به دنبال این هستیم که چگونه این قیام را تازه کنیم که در اینجا نوبت به اربعین می رسد که در این اربعین این حوزه قیامی را تازه کنیم.
اربعین به ما می گوید که پس از گریه عاشورایی نایستیم و به دنبال حرکت بر مبنای ولایت باشیم؛ باید پیاده به دنبال امام برویم وبا امام بیعت کنیم و با امام همراه شویم؛ این بحث همان روح دعای ندبه است که همه ما خود را در محضر حضرت امام مهدی(عج) می بینیم.
استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: جریان ما ادریک در قرآن را باید در خصوص اربعین نیز بیان کنیم؛ در زمان غیبت باید به این مرحله برسیم که ما ادریک ماالحسین(علیه السلام)؛ یکی از ابعاد اربعین نشان دادن ما ادریک است؛ در اربعین این حس وجود دارد که در زمان غیبت عظمت حضرت را بفهمیم و به سوی ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) پیش برویم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۵
علی...

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه:
طبق آیات و روایات پرتعدادی که داریم، می دانیم که یک دوره زمانی قبل از آمدن انسان ها به دنیا وجود داشته است به نام عالم ذر که قسمتی از عالم برزخ هست. در این دوره تمام انسان های طول تاریخ از ابتدا تا آخر در غالب بدن های ذره ای وجود داشته اند و خدای متعال امتحانی برپا می کند و اتشی که نمی دانیم از چه جنسی بوده برپا شده است و فرمان عبور از آن صادر شده است. آنان که سبقت گرفتند شدند السابقون، آنان که با تاخیر و شاید تردید رفتند شدند اصحاب الیمین و آنان که مخافت کردند شدند اصحاب الشمال... در اون زمان خدای متعال از گروه های مختلف عهد و میثاقی می گیرد که ناشی از تابیده شدن انوار مختلف به آن بدن هاست. و اهدافی بزرگ را پیمان می گیرد. یعنی این دنیا فرصتی مجدد است برای اصلاح رفتارهایمان... برای رشدمان... برای جبران گذشته و برای عزم در انجام پیمان هایمان. وضعیت ما در عالم ذر نسبت به دنیا را می توان مانند یک باشگاه رزمی در نظر گرفت. باشگاهی که همه ما در آن هستیم و حالا عده ای آمده اند و قصد مبارزه دارند، مربی همه را می نشاند کنار زمین مسابقه و دانه دانه صدا می کند. همه ما شاهد مبارزه ان فرد هستیم و نقاط ضعف و قوت او را می بینیم. آن فرد تا مدتی مبارزه می کند و بعد فرصت او تمام می شود و مربی نفر بعد را روانه می کند... آن زمین مسابقه دنیاست، حریف رزمی ابلیس، فضای کنار زمین عالم ذر و تماشگران در نوبت بدن های ذره ای ما که یکی پس از دیگری نوبتشان می شود و روانه دنیا می شوند.
 

وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنّا کُنّا عَنْ هذا غافِلینَ (اعراف-172)

و (به خاطر بیاور) زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آری، گواهی می‏دهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم؛ (و از پیمان فطری توحید بی‏خبر ماندیم)»!

وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ ءَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلی ذلِکُمْ إِصْری قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشّاهِدینَ (آل عمران-81)

و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خداوند، از پیامبران (و پیروان آنها)،پیمان مؤکّد گرفت، که هرگاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق می‏کند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آیا به این موضوع، اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکّد بستید؟» گفتند: «(آری) اقرار داریم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشید! و من نیز با شما از گواهانم.»

وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ میثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهیمَ وَ مُوسی وَ عیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقًا غَلیظًا (احزاب-7)

(به خاطر آور) هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم، و (همچنین) از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم، و ما از همه آنان پیمان محکمی گرفتیم (که در ادای مسؤولیت تبلیغ و رسالت کوتاهی نکنند)!

 

در آیه اول خدا بنی آدم یعنی عموم انسان ها را مخاطب قرار می دهد و پیمان عالم ذر که من باب ربوبیت خودش بوده است را یاداوری می کند. البته با توجه به روایات ذیل این آیه شجره ربوبیت در پیمان مطرح بوده است و محبت و ولایت عترت نیز جز مصادیق پیمان بوده است... اما فعلا راجع به آن صحبت نمی کنیم. طبق این آیه کمترین میزان پیمان که برای کل انسان ها مطرح شده است ربوبیت خداوند بوده است.

اما در ایه دوم قضیه خیلی جدی تر می شود. این بار خداوند دسته ای خاص از انسان ها که در همان عالم انتخاب شده اند را مخاطب قرار می دهد. این پیمان که مخاطب آن انبیا هستند سه مرحله دارد. اول دورانی که خداوند انبیا را به نقطه ای می رساند که در آن نقطه مهمترین عطایی که به شما داده می شود موضوع کتاب و حکمت است. لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ . نه اینکه کل یک کتاب را به هرکدام از انبیا عطا کند. بلکه طبق واژه "من" به هرکدام از انبیا بخشی از یک کتاب داده می شود. یک کتاب واحدی وجود دارد که بخشی از آن به هرکدام از انبیا داده می شود. طبق این فراز از آیه دوران انبیا(ع) دوران عطای کتاب و حکمت بوده است. به عنوان مثال در زمان نوح(ع) این همه شیاطین فتنه کردند، این همه نوح(ع) را زدند اما تنها چیزی که برای نوح (ع) مهم بوده است، بهترین بودن برای دریافت کتاب و حکمت بوده است. زیرا او با این دو عنصر باید بتواند ماموریت هایی در آینده را انجام دهد. قسمت دوم پیمان می فرماید ثم= پس از مدتی، بعد از همه شما یک رسولی خواهد آمد که شما را تصدیق می کند. این دوره برای انبیا قرار نیست اتفاقی بیفتد. اما دوره ای دیگر هست که مشخص می کند اصلا چرا باید به انبیا کتاب و حکمت داده شود. در قسمت سوم خداوند می فرماید بعد از آمدن این رسول باید به او ایمان بیاورید و او را نصرت کنید. درواقع این آیه از ایمان و نصرت رسول الله پس از آمدن او صحبت می کند. آن ایمانی که رسولان نسبت به پیامبر اکرم داشته و در انجیل و تورات و ...گفته اند در این آیه مطرح نیست. این قسمت از آیه از نوعی از ایمان صحبت می کند که مربوط به بعد از آمدن رسول است. واضح است که بعد از اسلام تا کنون نصرت پیامبر اکرم توسط انبیا اتفاق نیفتاده است و این آیه مربوط به مقطعی عظیم در آینده است. یعنی نصرت خلیفه رسول، مهدی(عج) که همان نصرت رسول است. به نظر می رسد باید تعریفی از نبوت ارائه کرد که به دوران آخرالزمان ربط داشته باشد. تعریفی از نبوت که هدف آن متصل به آخرالزمان و نصرت پیامبر باشد.

حالا شاید بشود پلی میان قسمت اول و قسمت سوم این پیمان برقرار کرد... اگر خداوند کتاب و حکمت را ب انبیا ندهد، انبیا چطور اون ایمان و نصرت عظیم در آخرالزمان را انجام بدهند؟ ایمانی که در صحنه عظیم آخرالزمان بخواهد چنان استقرار داشته باشد که آن نصرت عظیم از درون آن شکل بگیرد. ( تازه آنجا هم به چالش کشیده می شود... حَتّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ (یوسف 110) تا آنجا که رسولا مایوس شدند و گمان کردند که به آن ها دروغ گفته شده است... و در این هنگام یاری ما به سراغ آن ها آمد... یعنی صحنه چنان سنگین می شود که حتی خواص انبیا یعنی رسولان هم در ان صحنه آخرالزمان کم می آورند)

جالب است! یهودیان نیز در تلمود خودشان گفته اند که تمام دوران نبودت انبیا برای ماشیح بوده است...

این آیه دقیق ان را مطرح می کند. تمام دوران انبیا برای اینکه لتومنن به و لتنصرنه... نبوت برای مهدویت... حالا به نظر می رسد باید نگاه هایمان را عوض کنیم... خدایا سربازان مهدی تو انبیا هستند...

خدایا انبیا در دوران رجعت ها بر می گردند تا خلیفه رسول را نصرت کنند... کاش ما فرهنگ جامعه مان را برای بازگشت آن ها آماده کنیم... خدایا اگر انبیا و ایمان عظیمشان برای سربازی مهدی توست پس ایمان های نداشته ما کجای پازل تو هست...؟

و اما در ایه سوم... آنجا که خواص از انبیا یعنی رسولان و خواص از رسولان یعنی اولوالعزم من الرسل مخاطب پیمان قرار می گیرند و میثاقی عزیم از آن ها گرفته می شود...

همان پیمانی که فرمود:

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَال‏: فَثَبَتَتِ الْعَزِیمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِی الْمَهْدِی‏

عزم برای این پنج نفر در مهدی (عج) تثبیت شد...

پ.ن: مهدی جان... ای کسی که کل دوران انبیا سپری شد تا سربازان تو در عمق آماده شوند... ای کسی که انبیا سربازان شمایند... کوچکی های ما کجا و سربازان عظیم شما کجا... امید ما فقط به این است که جامعه مان را بهشت کنیم و تقدیمتان کنیم... که سفره ای برایتان به پهنای عالم پهن کنیم و به همه نشاند بدیم که سفره شما هیچ چیز کم ندارد...

اما شما با همه ی عظمتتان خودتان گفتید که خوب رفیقی هستید...

تولدتان مبارک باشد حضرت بابا... حضرت رفیق...(به مناسبت نیمه شعبان 94 نوشته بودمش...)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۶
علی...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر مهدی امت ها و جمع کننده کلمات

السَّلَامُ عَلَى مَهْدِیِ‏ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ‏ الْکَلِم‏

سلام بر مهدی که عزم نسبت به او معیار سنجش رسولان و فضیلت اولولعزم قرار گرفت.

 عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَال‏: فَثَبَتَتِ الْعَزِیمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِی الْمَهْدِی‏

سلام بر مهدی که نامش میثاق انبیاء بود در عالم ذر.

وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ ءَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلی ذلِکُمْ إِصْری قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشّاهِدینَ (آل عمران-81)


عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى حَیْثُ خَلَقَ الْخَلْقَ خَلَقَ مَاءً عَذْباً وَ مَاءً مَالِحاً أُجَاجاً فَامْتَزَجَ الْمَاءَانِ

 فَأَخَذَ طِیناً مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَعَرَکَهُ عَرْکاً شَدِیداً فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ وَ هُمْ فِیهِمْ کَالذَّرِّ یَدِبُّونَ إِلَى الْجَنَّةِ بِسَلَامٍ

 وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ یَدِبُّونَ إِلَى النَّارِ وَ لَا أُبَالِی ثُمَّ قَالَ‏ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ

 إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ‏ قَالَ ثُمَّ أَخَذَ الْمِیثَاقَ‏ عَلَى النَّبِیِّینَ فَقَالَ‏ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ‏ ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ

 وَ إِنَّ هَذَا عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قَالُوا بَلَى فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّةُ وَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ‏ عَلَى أُولِی

 الْعَزْمِ أَلَا إِنِّی رَبُّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ

 رَسُولِی وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِی وَ خُزَّانُ عِلْمِی وَ إِنَّ

الْمَهْدِیَ‏أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِی وَ

 أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِی وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِی وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ کَرْهاً قَالُوا أَقْرَرْنَا وَ شَهِدْنَا یَا رَب‏...


السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ‏ وَ وَکَّدَه

سلام بر مهدی که خداوند از ارکان رسالت موسی(ع) را تذکر به دوران او قرار داد

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ إِنَّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکُورٍ(ابراهیم-5)

امیرالمومنین(ع): قوله: الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ، قال: الغیب یوم الرجعة، و یوم القیامة، و یوم القائم‏، و هی أیام‏ آل محمد.

و إلیها الإشارة بقوله: وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ‏، فالرجعة لهم، و یوم القیامة لهم، و یوم القائم‏ لهم، و حکمه إلیهم، و معول المؤمنین فیه علیهم.

سلام بر مهدی هم او که لوط رسول(ع) چنان شبانه روز در فضای او می تاخت که وقتی فشارها طاقتش را طاق کرد، او را صدا زد...

قالَ لَوْ أَنَّ لی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوی إِلی رُکْنٍ شَدیدٍ (هود-80)

َ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ مَا کَانَ یَقُولُ لُوطٌ ع‏ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلى‏ رُکْنٍ‏ شَدِیدٍ- إِلَّا تَمَنِیّاً لِقُوَّةِ الْقَائِمِ‏ ع وَ لَا ذَکَرَ إِلَّا شِدَّةَ أَصْحَابِهِ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ یُعْطَى قُوَّةَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا وَ إِنَّ قَلْبَهُ لَأَشَدُّ مِنْ زُبَرِ الْحَدِیدِ وَ لَوْ مَرُّوا بِجِبَالِ الْحَدِیدِ لَقَطَعُوهَا لَا یَکُفُّونَ سُیُوفَهُمْ حَتَّى یَرْضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.

سلام بر مهدی که  حکومتش، از ابتدای خلقت انسان، آرزو و هدف همه خوبان بوده و هست.

دوباره و چند باره که نگاه می کنی ساختمان دلت می ریزد! این ها فقط قطره ای از دریای قرآن هستند و اما این قطره چقدر برای ما غریب است...؟ برترین نخبگان عالم برترین نشان های شان را بخاطر مهدی(عج)  بدست آورده اند...؟ الله اکبر! ابراهیم(ع) شبانه روزش عزم برای مهدی بوده است...؟ الله اکبر! بار الها! اگر بزرگان نظام هستی تو اینگونه برخورد می کنند پس ما کجای پازل عالم توهستیم...؟ بارالها اگر سخت ترین عزم ها برای مهدی تو بوده است پس ما چکار می کنیم...؟ چرا مهدی تو دغدغه ما نیست...؟ چرا هدف لحظه لحظه هایمان مهدویت نیست...؟ خدایا چرا قرآن تو فقط زینت طاقچه هایمان شده است...؟ چرا فضای تنفسمان همچون لوط تو از هوای آینده نیست...؟ خدایا... ای ولی مقتدر عالم... می شود در این ماه مبارک ما را به سمت مهدویت ولایت کنی...؟ می شود فهممان را نسبت به قرآن زیاد کنی؟ خدایا قسمتی عظیم از قرآن تو برای مهدی توست و ما اما فقط بقیه الله خیر لکم را دیده ایم... یا فاطر السماوات و الارض! تو مدتهاست که فرمان حرکت صادر کرده ای و ما هنوز نقشه راه نداریم... ما هنوز فقط بر سر حاشیه ها دعوا می کنیم... ما هنوز باور نکرده ایم که نقشه مهدویت را می شود از قرآن گرفت... بارالها می شود این شبها رقم بزنی تا به برای مهدی تو قرآن فهم کنیم... که فضای جامعه مان مهدویت باشد... بار الها...فضای مهدوی اخلاق مهدوی هم می خواهد...تقوای مهدوی هم می خواهد... می شود تو رقم بزنی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۹
علی...

هوالحق

وبلاگ نوشتن را از دوم راهنمایی شروع کردیم!

بعد وارد دبیرستان شدم و وبلاگ اول که دو نفری بود تعطیل شد و تمام نوشته هایش هم... اسمش "راز انتظار" بود!

دبیرستان از سال اول تا سوم وبلاگی داشتم که یکباره تصمیم گرفتم دیگر نباشد و بالتبع همه نوشته هایش هم... اسمش "راز ماه من" بود!

از سال سوم وبلاگی داشتم تا همین حالا که اول سال چهارم دانشگاه هستم! اسمش "ستاره های شب دنیا" بود! این یکی رو دیگه واقعا می خواستم نگه دارم... اینکه آدم هر ازگاهی برگردد و سیر بزرگ شدنش را نگاه کند... سیر نوشته هایش را نگاه کند، عقاید و دغدغه هایش را مکتوب کند...احساساتش را به زبان بیاورد واقعا دوست داشتنی بود! اما اتفاقاتی افتاد که خارج از دست من بود و بالاخره خدا نشان داد که به هیچ چیز نباید وابسته بود حتی وبلاگ...حتی تسبیح! حالا همه نوشته های این چند سال اکثرا رفته است و دوباره باید از صفر شروع کرد!


دوباره بنا می کنیم بنای مهدی را...

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۰
علی...